ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا
ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

ایلیادریازده ماهگی

سلااااام به همه عزیزاااانgive_heart.gif

امروز اومدن چندتا کاره جدیده ایلیا تو این ماه رو بگم

ایلیای مامان تازگیا  با جیغ و داد و دررفتن از دست من به هرچی که میخواد دست پیدا میکنه.قبلا لباس عوض میخواست کنه اروم بود اما جدیدا فرار میکنه تنها راهی که میشه نگهش داشت اینه که همش بگیم ایلیاییییییییییییی دااالیgirl_hide.gifاین روش بسیار موثر بوده

و اما چندوقت پیش که داداش ماهان اومد و ما خیلی خوشحال شدیمconnie_43.gifایلیای مامان شوت کردن رو یاد گرفت.ماجرا این بود که داداش ماهان شروع کرد با ایلیا توپ بازی اما ایلیا وقتی توپ بهش می رسید دولا میشد با دست میزد چند دقیقه نگذشت که دیدیم بچه خیسه عرقه ماهان کلی بهش خندید که چرا اینجوری میکنی باید شوت کنیاین شد که 1روزه کامل ماهان باهاش بازی کرد تا یادگرفت بالاخره شوت کنه

کاره بعدیش این بود که 1روزپیشه مامانی گذاشتمشورفتم خریدلباس واسه عروسیوقتی اومدم دیدم از بس کلاغ پربازی کرده تا میگیم ایلیای کلااااغ؟دهنشو تا جایی که میشه باز میکنه میگه پررررررررر.حتی وقتی هم چیزی نمیگیم میگه جیزه پررررررر

واما یه کاره دیگش که چند ماه پیش هم انجام میدادو الان شدتش زیاد شده اینه که از1وجب جا که پشت مبل پیدا کنه هرجوره خودشو فشااااااااار میده تا بره پشت مبل.حالا بماند یه وقتایی گیر میکنه دادو هواری میزنه که بیاو ببین

ما تازه اینم متوجه شدیم که ایلیای مامان هرنوشیدنی رو با نی تمیزو راحت میخوره یه جورایی خدابه من رحم کرد چون از آب دادن با لیوان به بچه آجز بودم و مدام با شیشه میدادم که نریزه اما دیگه راااااااااااحت شدم

وامااااااا این اخری که یادم مونده اینکه واسه ایلیا لگو خریدم تا یه کم از مغزش بیشتر استفاده کنه  اینم عکس ایلیای مامان.فعلا اینویادگرفته که من سرهم کنم و اون با شوق و ذوق از هم جداشون کنه.ممنونم از همتون



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد