ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا
ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

نی نی کوچولوم مردی شده

                                                   


سلاااااااااااام عزیزااااان



امروز اومدم که بازم از خدا تشکر کنم بگم خدااااااااااااایا ممنونم که با دادن این گل پسر زندگیه ما رو شاد کردی*خدا جونم من و بابای ایلیا خیلی زندگیه خوبی داشتیم اما فکر نمیکردیم وقتی ایلیای مامان بیاد زندگیمون یه معنی دیگه پیدا میکنه تا اینکه خودت ایلیای مامان رو اووردی تو زندگیه ما

اولش خیلی نگران بودم که نکنه نتونم مواظبش باشم؟نکنه مامان خوبی نباشم واسش؟نکنه دوسم نداشته باشه؟نکنه کم بزارم براش؟و....

اما با توکل به خودت با هم بودن رو شروع کردیم هرچند با ترس و دلهره.همین که بابایه ایلیا باهام بود خودش خیلی کمک بود ما سه تایی شدیم 1خونواده ی خوب و کوچولو


امروز داشتم لباس هایه ایلیای مامان رو نگاه میکردم و باورم نمیشد پسره گلم اینقدر بزرگ شده،این همون پسر کوچولو ئ منه که نمیتونست اول راه بره و قل میخورد

خدایا ممنونم ازت به خاطره همه چیزایی که بهمون دادی.تمامه بچه هارو واسه مادر پدراشون حفظ کن خدا جون


bottle-elttob


اینم 2تا عکس که خاطره ی اول بچگیش تا الانه واسه من





ماه محرم 91

               

                                                 *سلام به همگی*

امسال ماه محرم ایلیا تازه از مریضی در اومده بود.بچم انفولانزا گرفته بود خیلی حالش بد بود.دکتر بردیمش تا خوب بشهشکلکهای جالب و
متنوع آروین الان دیگه خداروشکر خوب شد.اما نشد هیئت بریم.ولی ایلیای مامان تو خونه یادگرفته بود همش سینه میزد،جالبش اینجا بود که نوحه خون تا میگفت یا حسسسسسین ایلیا بلند میگفت:بله؟؟؟واین حرکت ساعت ها ادامه داشتخلاصه که یکم دمه در رفتیم دسته ببینیم اما مثه پارسال نشد بریم


حالا عیب نداره دیگه کاریش نمیشه کرد،اما لباسش رو تنش کردم رفتیم بیرون1سر زدیم.ایشاا...بزرگتر بشه با خیاله راحت بریم بیرون.فداش بشم من اینم 1عکس از ایلیای مامان البته هنوز خونه بودیم اینجا 


خدایه مهربون ازت خیلی خیلی ممنونم که مواظب ایلیای مامان هستی.خیلی خیلی ممنونم که این پسر رو به ما دادی.خدایااااااااااااا همه بچه هارو واسه مادراشون نگه دار و زیره سایه خودت و پدرو مادر خوش بختشون کن.

ممنونم که به ما سر زدین