ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا
ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

تولد داداش امیرحسین♥♥♥

                                  شکلکهای جالب و متنوع آروین

سلـــــــــــــام به همه...

دیر اومدم اما اومدم،راستش درگیر بودم شرمنده.خب حالا زود میریم به اذر مـــــ♥♥♥ــــاه که تولد امیر حسین جووووووووون بود. 

تو این تولد که خونه دایی امین بود 3تا کوچولو داشتیم البته امیر حسین دیگه مرد شده کوچیکمون ایلیا و فرگل جون بودن.

  

همگی دعوت بودیم خونه دایی امین خیلی خوب بود جاتون خالی کلی خوش گذشت.اما امیرحسین طفلکی گیره ایلیا افتاده بود که نمیذاشت شمع فوت کنه.طفلکی صداش درنمیوومد.

اول 1عکس از پشت صحنه میزارم....اینجا دارن عکس میندازن فرگل و ایلیا هم مشغوله پذیرایی اند..


عکس بعدی دیگه همه نشستن با بابایوسف عکس میندازن...



خدایی صورت فرگل رو ببینید.چقدر بانمکه.ماشاا...

اینجا هم ایلیا نمیذاره امیرحسین فوت کنه....

اینجا دوباره شمع روشنه که امیرحسین فوت کنه.حالا قیافه ایلیا رو ببینید انگار میگه چی فکر کردی بازم فوت میکنم....

خلاااااااااااااااااااااااااااااصه تولد تمام شد امیرحسین هم به ایلیای و فرگل دفتر نقاشی و مداد رنگی کادو داد که خیلی هم ناز بود .کلی خوش گذشت.

خدایاازت میخوام همه بچه ها زیرسایه پدرومادر بزرگ بشن و خودت کمکشون کنی.خدایا این بچه ها و داداش ماهان رو به تو سپردیم ....

خدا نگهداااااااااااااااااااااااااااااار