ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

شعر مادربزرگ

  

سلام اینم یه شعرقشنگ واسه مادربزرگهای مهربون

                        

مادر بزرگ، ‌هادی، هدی بیایید، بیایید!!                    

مادربزرگ 

مادربزرگ وقتی اومد خسته بود

چارقدش و دورسرش بسته بود

صدای کفشش که اومد دویدم

روی گلای دامنش پریدم

بوسه زدم روی لپاش تموم شدن خستگی هاش

شاعر : افسانه شعبان نژاد

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد