سلاااااااااااااااااام
اینم یه شعر درباره صابون حمام
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم
شاعر : ناصر کشاورز
می گم چه با حال بود این شعره ه ه ه
جه حالی هم می کنه با این بجه اش ....
اگه بدونییییییییییییییی