ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا
ایلیای مامان

ایلیای مامان

خاطرات ایلیا

تولد امیرحسین

سلاااااااااااااااااااام

۱۹اذر تولد امیرحسین جون بود.از شانسمون داداش ماهان هم اومد

خلاصه کارامونو کردیم تا غروب*بعدش اماده شدیم بریم

سر راهمون رفتیم کیک رو هم گرفتیم

کیکش هم پت پستچی با ماشینو گربش بود*خیلی خوشگل بود

DSC02832.JPG     شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے     

  شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے00000442.gifشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

 ازاونجایی که ایلیا خیلی تکون میخوره ماهان بغلش کرد و عکس انداختیم*

 

111..JPG

 

 

اونقدر خوش گذشت کهههههههههههشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

4تا بچه بودن*امیرحسین ماهان ایلیا و فرگل کوچولو*خلاصه که ایلیا و فرگل هی میخوابیدن هی بلند میشدن درکل خیلی خوب بود*

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد