سلام به همگی
امروز میخوام از ماه محرمی که گذشت بگم
سومین ماه محرمی بود که ایلیا مامان دید.امسال خیلی بهتر میفهمید همش هم سینه میزد حسین حسین میگفت.امسال من و ایلیا شبها میرفتیم با دسته عزاداری بیرون.تا به روز تاسوعا رسید و مثل هر سال رفتیم خونه خاله واسه نذری،خدارحمت کنه شوهرخالم رو خیلی جاش خالی بود روحش شاد.
اینم اولین عکس از تاسوعا
اونجا شروع به دعا خوندن کردن بعد هم نذری رو پخش کردن و ایلیا هم با فامیل حسابی خوش بود.
از جمله مهراسا که از بچگی باهم بودن.اینم مهرآسا و ایلیا
وهمینجور سارینا جون که همیشه مواظب این دوتا کوچولو هست هم اونجا بود.
خلاصه که امسال هم به امید خدا ماه محرم رو همه با هم بودیم.
جایه تمامه اموات خالی(خاله فیروزه،مسعود اقا،دایی محمدرضا....)همه اونایی که
وقتی بودن باعث تمامه شادیا بودن حالا که رفتن فقط 1خانواده نپاشید 1فامیل از هم پاشید.
میدونید چیه؟الان که این پست رو میزارم حالم خیلی خوب نیست دلم اونقدر تنگه که خدا میدونه.دلم واسه خیلیا تنگ شده که هیچ دسترسی بهشون ندارم.کاش میشد یه جوری دید یه جوری باهاشون حرف زد...نمیدونم.....
خدانگهدار
سلااااااااام عرض شد امروز اومدم از روز پدر بگم البته با تاخیر
روز3خرداد هم روز پدر بود که ما همگی خوشحال رفتیم دیدن پدر بزرگ هاو کلی خوش گذشت به همه
و هم تولد بابای ایلیا بووووووووود
وهم سالگرد نامزدی و ازدواج مامان بابای ایلیا
خلاصه که همه ی مناسبتا تو این 1روز بود به ما هم خوش گذشت حسابی جاتون خالی .
روز همه ی پدر هایه خوب مبااااااااااااااااااااااااااارک
سلاااااام به همگی
روز مادر رو به همه ی مادرایه نازنین تبریک میگم
*مادر مهربان*
من به بهار گفته ام
مادر من مهربونه
من به ستاره گفته ام
مادر من یک گوهره
مادر من فرشته است
به آسمون نوشته است
از گوهرم بالاتره
بهشت جای مادره
سلـــــــــــــــــــــامدوستان
عیدتون خیلی خیــــــــــــــــلی مبارک باشه،امسال عید ما همچنان خونه بودیم و اصـــــــــلا فکر مسافرت هم به سرمون نزد.خلاصه که تویه جمع 3نفریمون منتظره تحویل سال نوبودیم
خیلی هم خوب و عالــــــــــی بود.
نیم ساعتی بعداز تحویل سال همگی زود وسایلامون رو جمع کردیم و رفتیم مثل هرسال مسجد اعظم که کرجی ها میرن و اونجا با جشنی که میگیرن سال نو رو بهم تبریک میگن و برای تمام کسانی که تا عید امسال بودن ولی دیگه جاشون خالی هست طلب امرزش میکنن
و اما ایلیای مامان از اول جشن خوابیــــــــد تا اخرش که رفتیم خونه ی مادربزرگه من.
خلاصه که ایشاا... به همه خوش بگذره.اینم 1عکس از ایلیای مامان برایه تبریک به همه ی شما عزیزااااااااان
*سلام به همگی*
امسال ماه محرم ایلیا تازه از مریضی در اومده بود.بچم انفولانزا گرفته بود خیلی حالش بد بود.دکتر بردیمش تا خوب بشه الان دیگه خداروشکر خوب شد.اما نشد هیئت بریم.ولی ایلیای مامان تو خونه یادگرفته بود همش سینه میزد،جالبش اینجا بود که نوحه خون تا میگفت یا حسسسسسین ایلیا بلند میگفت:بله؟؟؟واین حرکت ساعت ها ادامه داشتخلاصه که یکم دمه در رفتیم دسته ببینیم اما مثه پارسال نشد بریم
حالا عیب نداره دیگه کاریش نمیشه کرد،اما لباسش رو تنش کردم رفتیم بیرون1سر زدیم.ایشاا...بزرگتر بشه با خیاله راحت بریم بیرون.فداش بشم من اینم 1عکس از ایلیای مامان البته هنوز خونه بودیم اینجا
خدایه مهربون ازت خیلی خیلی ممنونم که مواظب ایلیای مامان هستی.خیلی خیلی ممنونم که این پسر رو به ما دادی.خدایااااااااااااا همه بچه هارو واسه مادراشون نگه دار و زیره سایه خودت و پدرو مادر خوش بختشون کن.
ممنونم که به ما سر زدین
سلاااااااااااااااااام*
امروز میخوام از عکس ایلیا که واسه مجله شهرزاد فرستادم بگم و ازشون تشکر کنم*ماهه پیش عکس رو دادم واسه مجله فکر نمیکردم این هفته چاپ بشه اماشد
من از دورانی که ایلیای مامان تو شکمم بود این مجله رو میخوندم یهویادم افتاد عکس بفرستم.من مطلب هاشو خیلی دوست دارم به همه دوستام هم که دارن نی نی دار میشن گفتم بگیرن تاریزه کاریه بچه داری رو یاد بگیرن
هفته پیش یهو دیدم ایلیا تو7ماهگی 1عکس داشت که به درده اینجا میخورد منم فرستادم*وقتی این ماه دیدم اونقدر خوشحال شدم که حد نداشت هم به باباش نشون دادم هم بدووووووووووووووو به مامانیخلاصه که اینم1تجربه قشنگ واسه ایلیای مامان
عید اومده ه ه ه ه ه
ای بچه های نازنازی** بیاین با هم بریم بازی**بازی و شادی بکنیم
هل هل و کل کل بکنیم**عید اومده بهار شده**غنچه گلهاواشده
درختها باز قشنگ شدن**زمین ها پرزگل شدن**شادی کنیم بازی کینیم
همدیگه رو بوس بکنیم
سلاااااااام ***عیدتون مبارکانشاا...ساله خوبی داشته باشید همگی
امسال اولین عیدی هست که ایلیای مامان میبینه ایشاا...120عیده دیگه هم ببینه و شاد باشه.ما از اینکه بعده حدوده 9سال زندگی مشترک امسال عید رو با گل پسرمون جشن میگیریم خیلی خوش حالیم.
تنها ایرادی که عید داشت این بود که تا ایلیا خوابش میبرد باید پا میشد لباس عوض میکردو نمیدونید این کارو با چه ناراحتی انجام میدادیم مایه جورایی میشه گفت بیچاره گیج شده بود اخه نه به روزایه قبل که از خونه بیرون نمیرفتیم نه به این روزاکه هر دقیقه بیرونیم.این عکسشو ببینید خودتون متوجه میشید که این طفلکی الان تو چه وضعیه(من خودم عاشقه این عکسماخه تا خوابید بلندش کردیم که بریم از ماشین پیاده شیم,اما خودمونیم تو هرشرایطی میگیم بخند میخنده حتی تو گریه)
(ایلیای مامان وقتی به زور تو ماشین از خواب پاشده که بره عید دیدنی)
حالا1عکس دارم از ایلیا و دوستش این عکس رو تو عید ننداختیم واسه حدوده1 یا2هفته قبله عیده.اسم این دختر خانم گل(مهراسا)جونه.این خانم کوچولو50روزی از ایلیای مامان بزرگتره,(نوه خاله ی مامانه ایلیا)*
ما همیشه ممنونه مامانه این خانم کوچولو هستیم.چون حدود2ماهگی ایلیا هیچ شیری بهش نساخت و دکترش گفت از مامانای دیگه کمک بگیرید تا1شیره مناسب واسش پیداشه.همون روزا بود که خاله نیلوفر(مامان محمد حسین و طاها)و خاله سمانه(مامان مهراسا)خیلی به ما کمک کردن.مثل مادر به ایلیا شیر دادن.خیلی روزای سختی بود اماواقعا ما ممنونه این دو خاله ی خوبیم.(انشاا... خدا به خودشون و خانوادشون سلامتی بده و بچه هاشونو شاد و سرحال واسشون نگه داره)
اینم از ماجرایه امساله ماااااااااااا
سلاااااااااااااااااااااااام به همه* یلداتون مبارک
سی ام اذره ویک شب زیبا یه شب بلند به اسم یلدا
شب شب نشینی وشادی و خنده شبی که واسه همه خیلی بلنده
همه ی اهل خونه خوشحال و خندون اجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما
به ما که خوش گذشت ایشا ا... به همه کوچولو ها هم خوش گذشته باشه
سلام*
بالاخره لباس علی اصغر اندازه ایلیا خریدم*
رفتیم هیئت علی اصغر (هیئت انصار)خیلی هم شلوغ بود تمامه بچه ها هم با لباس های ۱جور اومده بودن*
ایلیا هم واسه اولین بار که یکجا رفتیم اصلا اذیت نکرد.اینم عکسش با لباس سفید*
همون روز هم زنداییم۱دست لباس سبز براش اوورد*لباس سبز خیلی بهش میومد با اونم ۱عکس انداختم که واسش همیشه بمونه*