دیشب یعنی۲۳اذر ماه داشتم با ایلیا بازی میکردم که طبق معمول دستمو برد سمت دهنش که یهو حس کردم یه چیزه تیز خورد به انگشتم باورم نشد که الان دندون در بیاره زود رفتم ۱قاشق اووردم زدم اروم رو لثش دیدم بلههههههههههه دندونه
نمیدونید چقدر ذوق کردم
سریع زنگ زدم مامانم که بیا ببین درسته؟دندونه؟طفلی ایلیا مات منو نگاه میکرد که چرا الکی ذوق میکنم
مامانم وبابام اومدن دیدیم بلههههههه شازده دندون دار شده
باباش بیرون بود همین که اومد گفتم وااااااااااای نمیدونیییییییییی که!!!!!!!!!!!!!!!!گفت چی شده؟؟؟؟؟گفتم ایلیا دندون در اووردهاونم رفتو هی بوسش کرد
دیگه اونقدر از خوشحالی باهاش بازی کردیم که خودشم انگار فمیده بود ۱چیزی شده هی الکی میخندید اخرهم شیرش رو خوردوخوابید
ایلیا جونم من و
بابات خیلی خوشحالیم که داری خوب و سالم بزرگ میشی و خوشالیمون بیشتر از
اینه که دیگه داری به غذا خوردن نزدیک میشی.ممنونیم از خدا که تو رو بهمون
داد.ما خوانواده ی خوشبختی هستیم
خدایا شکرت*خدایا همه بچه هارو زیره سایه خودت و بابا ماماناشون سالم و سرحال حفظ کن***********
سلااااااااااااااام
اگه بدونید ماشاا... چه بلایی شدهتا میخوابونمش زمین غلط میخوره میره روشکم بعدش جیغو داد را میندازه که برم سراغش
*نمیدونم چرا اینقدر بغلی شده ارزو دارم ۱بار بزارمش تو تختش اونم ساکت باشه**
اما تا الان که نشده
خدا کنه زودتر ۲۵اذربشه که ببرم دکتر .دکتر هم بگه میشه غذای کمکی داد
اینجوری دیگه ایلیای مامان تهوعش خوب میشه و من و باباش غصه نمیخوریم
*
*دکترش گفته چون شیر رقیقه و ایلیا هم معدش مشکل داره اینجوریه .طفلی بچم مجبوره فعلاشیر خشک بخوره
شبها هم قبل شیر اونقدر باهاش بازی میکنیم که وقتی شیرو خورد دیگه بغلم
کم کم خوابش بگیره و بزارمش رو تختش
اینجوری فقط حالش بد نمیشه و میخوابه.
ایلیای مامان ما همه دوست داریم
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کس ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان مثل رستم قهرمان
تخم خودرا شکستم اینجوری بیرون جستم
سلام*
بالاخره لباس علی اصغر اندازه ایلیا خریدم*
رفتیم هیئت علی اصغر (هیئت انصار)خیلی هم شلوغ بود تمامه بچه ها هم با لباس های ۱جور اومده بودن*
ایلیا هم واسه اولین بار که یکجا رفتیم اصلا اذیت نکرد.اینم عکسش با لباس سفید*
همون روز هم زنداییم۱دست لباس سبز براش اوورد*لباس سبز خیلی بهش میومد با اونم ۱عکس انداختم که واسش همیشه بمونه*
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ایلیای مامان از شهریور ماه اگه هرکسی دستش رو می گرفت خیز بر میداشت که بلند شه*
از۲۶ابان هم دیگه خودش رو تخت غلط زدو تونست رو شکم بخوابه*
امروز هم که تو اذر ماه هستیم من بعداز اینکه از بیرون اومدم و دیدمش(از وقتی رفتم بیرون مامانم نگهش داشت)وقتی منو دید اومد بغلم اما دیگه مامانم هر کاری کرد بغلش کنه دیگه نرفت که نرفت*
( یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا لطفل :اگر به من رحم نمی کنید به این شیرخواره رحم کنی
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
السلام علیک یا ابا عبدالله …
ماه محرم شده منم دنباله لباس علی اصغر واسه ایلیای مامان اما اصلا اندازش نیست
خیلیییییییییییی گشتم اما فایده نداشت*
واسه همین رفتم لیاس مشکی خریدم فقط
ایشالا سال دیگه بزرگ تر بشه کوچولوم تا منم بالاخره این لباسو تنش کنم*
لالایی کن بخواب خوابت قشنگه
گل مهتاب شبات هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نزاری تو شهر غصه
لالایی کن مامان چشماش بیداره
مثل هر شب لولو پشت دیواره
دیگه بادکنک تو نخ نداره
نمی رسه به ابر پاره پاره