تاثیر موسیقی بر رشد عاطفی و تعادل روحی کودکان
بررسی ها نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی های خاص و شاد بدون کلام به تعادل روحی و عاطفی کودکان کمک می کند . در ضمن لذت بردن از موسیقی باعث افزایش روحیه و سرحال شدن کودکان و افزایش کوتاه مدت توانایی های آنها می شود. همچنین به گفته محققان نوع موسیقی که گوش داده می شود باید مورد پسند فردی که گوش می دهد باشد تا بتواند بر روحیه وی تاثیر مثبت بکذارد . با این وجود بهتر است از موسیقی هایی با نت مشخص و منظم استفاده شود.
سلاااااااااااااااااام
2شب پیش مامانی مهمونی داشت ایلیا ی مامان تونست رو مبل بشینه,چقدر هم ذوق کرد البته بیشتر از اون من ذوق ترک شدم
پسرم اقا بود اون شب(به جز اذیتاش)اگه بدونید چه جوری گاز میگیره;حالا اون عیب نداره نمیدونی چه قشنگ قل میخوره از این ور به اون ور;همش باید مواظب باشیم نکنه بخورد سرش به جایی یا چیزی دهنش نزاره یا...
اینم از اقا پسره مااااااا
سلاااااااااااااااام
2روز پیش ایلیای مامان وقت سونوگرافی داشت.چون تو دوران حاملگی دیدن که تخلیه ادرار کامل نیست.دکترش گفت ببرید و1چکاب از
کلیه اش کنید و بالاخره رفتیم و سونو انجام شد.جواب رو گرفتم بردم پیش
دکتر .دکتر گفت خدارو شکر دیگه مشکلی نیست.گفت اکثر بچه ها این مشکل رو تو
دوران جنینی دارند (بیشتر پسر ها)که بعد بدنیا اومدن حل میشه
خیالم راحت شد دیگهههههه
امروز شک کردم ایلیا سرما خورده چون از دیشب هم فقط گریه میکردو کلافه بود خلاصه بردم دکترو اقای دکتر گفتند ویروسی شده
1کم دارو داد و گفت خیلی مهم نیست زود خوب میشه فقط مواظب باشید بچه های دیگه نگیرند
سلام اینم یه شعرقشنگ واسه مادربزرگهای مهربون
مادربزرگ
مادربزرگ وقتی اومد خسته بود
چارقدش و دورسرش بسته بود
صدای کفشش که اومد دویدم
روی گلای دامنش پریدم
بوسه زدم روی لپاش تموم شدن خستگی هاش
شاعر : افسانه شعبان نژاد
سلاااااااااااااااااااااااام به همه* یلداتون مبارک
سی ام اذره ویک شب زیبا یه شب بلند به اسم یلدا
شب شب نشینی وشادی و خنده شبی که واسه همه خیلی بلنده
همه ی اهل خونه خوشحال و خندون اجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما
به ما که خوش گذشت ایشا ا... به همه کوچولو ها هم خوش گذشته باشه
سلااااااااااااااااااام*
۲۵اذرماه ایلیای مامان رفت تو۶ماه.خدایا شکرت
بردیم پیش دکتر ببینیم قدو وزنش چطوره
دکتر گفت خداروشکر همه چی روبراهه قد:۶۸ وزن:۷.۷۰۰
درضمن دکتر گفت دیگه میتونید لعاب برنج رو شروع کنید بهش بدین البته یه۲۴ساعت کافیه بعدش فرنی بدین بخوره*
وای نمیدونید چجوری لعاب برنج میخورد
من اروم اروم میدادم بهش اما اون جیغ میزد که تند تند بدم خلاصه که بساطی بود چون این اقا عادت به یواش خوردن نداره
اینم از ۶ماهگی که اینقدر منتظر بودم تا بتونه غذا بخوره اینم بگم که بعده لعاب برنج دیگه حالش بهم نخورد اما شیر رو که میخوره بازم مثل قبل میشه
سلاااااااااااااااااااام
۱۹اذر تولد امیرحسین جون بود.از شانسمون داداش ماهان هم اومد
خلاصه کارامونو کردیم تا غروب*بعدش اماده شدیم بریم
سر راهمون رفتیم کیک رو هم گرفتیم
کیکش هم پت پستچی با ماشینو گربش بود*خیلی خوشگل بود
ازاونجایی که ایلیا خیلی تکون میخوره ماهان بغلش کرد و عکس انداختیم*
اونقدر خوش گذشت کههههههههههه
4تا بچه بودن*امیرحسین ماهان ایلیا و فرگل کوچولو*خلاصه که ایلیا و فرگل هی میخوابیدن هی بلند میشدن درکل خیلی خوب بود*
دیشب یعنی۲۳اذر ماه داشتم با ایلیا بازی میکردم که طبق معمول دستمو برد سمت دهنش که یهو حس کردم یه چیزه تیز خورد به انگشتم باورم نشد که الان دندون در بیاره زود رفتم ۱قاشق اووردم زدم اروم رو لثش دیدم بلههههههههههه دندونهنمیدونید چقدر ذوق کردم
سریع زنگ زدم مامانم که بیا ببین درسته؟دندونه؟طفلی ایلیا مات منو نگاه میکرد که چرا الکی ذوق میکنم
مامانم وبابام اومدن دیدیم بلههههههه شازده دندون دار شده
باباش بیرون بود همین که اومد گفتم وااااااااااای نمیدونیییییییییی که!!!!!!!!!!!!!!!!گفت چی شده؟؟؟؟؟گفتم ایلیا دندون در اووردهاونم رفتو هی بوسش کرد
دیگه اونقدر از خوشحالی باهاش بازی کردیم که خودشم انگار فمیده بود ۱چیزی شده هی الکی میخندید اخرهم شیرش رو خوردوخوابید
ایلیا جونم من و بابات خیلی خوشحالیم که داری خوب و سالم بزرگ میشی و خوشالیمون بیشتر از اینه که دیگه داری به غذا خوردن نزدیک میشی.ممنونیم از خدا که تو رو بهمون داد.ما خوانواده ی خوشبختی هستیم
خدایا شکرت*خدایا همه بچه هارو زیره سایه خودت و بابا ماماناشون سالم و سرحال حفظ کن***********
سلااااااااااااااام
اگه بدونید ماشاا... چه بلایی شدهتا میخوابونمش زمین غلط میخوره میره روشکم بعدش جیغو داد را میندازه که برم سراغش*نمیدونم چرا اینقدر بغلی شده ارزو دارم ۱بار بزارمش تو تختش اونم ساکت باشه**اما تا الان که نشدهخدا کنه زودتر ۲۵اذربشه که ببرم دکتر .دکتر هم بگه میشه غذای کمکی داداینجوری دیگه ایلیای مامان تهوعش خوب میشه و من و باباش غصه نمیخوریم**دکترش گفته چون شیر رقیقه و ایلیا هم معدش مشکل داره اینجوریه .طفلی بچم مجبوره فعلاشیر خشک بخوره شبها هم قبل شیر اونقدر باهاش بازی میکنیم که وقتی شیرو خورد دیگه بغلم کم کم خوابش بگیره و بزارمش رو تختش اینجوری فقط حالش بد نمیشه و میخوابه.
ایلیای مامان ما همه دوست داریم
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کس ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان مثل رستم قهرمان
تخم خودرا شکستم اینجوری بیرون جستم
سلام*
بالاخره لباس علی اصغر اندازه ایلیا خریدم*
رفتیم هیئت علی اصغر (هیئت انصار)خیلی هم شلوغ بود تمامه بچه ها هم با لباس های ۱جور اومده بودن*
ایلیا هم واسه اولین بار که یکجا رفتیم اصلا اذیت نکرد.اینم عکسش با لباس سفید*
همون روز هم زنداییم۱دست لباس سبز براش اوورد*لباس سبز خیلی بهش میومد با اونم ۱عکس انداختم که واسش همیشه بمونه*